می دانستند دندان برای تبسم نیز هست و تنها . . .
بردریدند . . .
نفهمیدم چرا بی سبب ، از کوچه به خانه ام خواندند ،
آیینه به دستم دادند ، بعد ، خیره به خویش ، دمی در خوابهای گریه نگریستم ،
انگار از دور ، از همان سمت نابهنگام باد ، صدای شکستن چیزی شبیه صدای آدمی می آمد ،
آیا کسی ، از پی رفتن لامحال من می گریست . . . ؟