یک تامل کوتاه

 

خدایا  

 

به هرکه دوست می داری بیاموز که عشق از زندگی کردن بهتر است . 

 

وبه هرکه دوست تر می داری بچشان که  

 

دوست داشتن از عشق ، برتر است . 

 

عشق ، یک جوشش کور است و پیوندی است از سر نابینایی ،  

 

اما دوست داشتن ، پیوندی است خودآگاه  

 

و از روی بصیرت ، روشن و زلال . 

 

عشق ، بیشتر از غریزه آب می خورد ( ناشی می شود )  

 

و هرچه از غریزه سر می زند بی ارزش است  

 

ولی دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا  

 

هرجا که روح ارتفاع دارد دوست داشتن با آن اوج می گیرد . 

 

عشق ، در غالب دل ها ،  

 

در شکل و رنگ های تقریبا مشابهی متجلی می شود  

 

و دارای صفات ، حالات و مظاهر مشترکی است ، اما دوست داشتن ، 

 

در هر روحی ، جلوه ای خاص خویش دارد و از روح رنگ می گیرد  

 

و چون روح ها ( برخلاف غریزه ها ) هرکدام رنگ ، ارتفاع ، بعد ، 

 

طعم و عطری ویژه ی خویش دارند ، می توان گفت که  

 

به تعداد هر روحی ، دوست داشتنی هست . 

 

عشق ، با شناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصل ها و عبور سال ها  

 

بر آن اثر می گذارد اما دوست داشتن ، در ورای سن ، زمان و مزاج ،  

 

زندگی می کند و بر آشیانه ی بلندش روز و روزگار را دستی نیست . 

 

عشق ، در هر رنگی و سطحی با زیبایی محسوسِِِ نهان یا آشکار ، 

 

 رابطه دارد ، چنانکه شوپنهاور می گوید : 

 

" شما بیست سال بر سن معشوقتان بیفزایید ،  

 

آنگاه تاثیر مستقیم آن را روی احساستان مطالعه کنید " ،  

 

اما دوست داشتن ، چنان در روح غرق است  

 

و گیج وجذب زیبایی های روح است که زیباییهای محسوس را  

 

به گونه ای دیگر می بیند . 

 

عشق ، طوفانی ، متلاطم و بوقلمون صفت است  

 

اما دوست داشتن ، آرام ، استوار ،  

 

باوقار و سرشار از نجابت است . . . 

 

" دکتر علی شریعتی "