یادداشت های ارغوانی - 22

 

زمانش رسیده برگردی . . . 

 

گمان کنم که زمانش رسیده برگردی 

 

به ساحت شب قدر ، ای سپیده ، برگردی 

 

هزار بیت فرج نذر می کنم شاید 

 

به دفتر غزلم ای قصیده ، برگردی 

 

زمان آن نرسیده کرامتی بکنی 

 

قدم به خانه گذاری به دیده برگردی؟ 

 

مزار حضرت مهتاب را نشان بدهی 

 

به شهر سبزترین آفریده برگردی؟ 

 

گمان کنم که زمانش . . . گمان کنم حالا 

 

که پلک شاعری من پریده ، برگردی 

 

نگاه کن ، به خدا بی تو زندگی تنهاست 

 

قبول کن که زمانش رسیده برگردی . . . 

 

" نغمه مستشار نظامی "