یادداشت های ارغوانی - ۳۰

 

به من چیزی بگو شاید

 

هنوزم فرصتی باشه

 

هنوزم بین ما شاید

 

یه حس تازه پیدا شه

 

یه راهی ، رو به من وا کن

 

تو این بیراهه ی بن بست

 

یه کاری کن برای ما

 

اگه " ما "یی هنوزم هست

 

 به من چیزی بگو از عشق

 

از این حالی که من دارم

 

من از احساس شک کردن

 

به احساس تو بیزارم

 

تو هم شاید شبیه من

 

تو این برزخ گرفتاری

 

تو هم شاید نمی دونی

 

چه احساسی به من داری

 

گریزی جز شکستن نیست

 

منم مثل تو می دونم

 

نگو باید برید از عشق

 

نه می تونی نه می تونم . . .

 

" روزبه بمانی "