شبانه ی سیزدهم . . .

 

گفتمش : کُشتی مرا ، بر گردنت خون من است 

 

گفت : از جان بگذرد آن کس که مجنون من است 

 

گفتمش : با بوسه ای کردی زخود بیخود مرا 

 

گفت : این خاصیتِ لب های میگون من است 

 

گفتمش : عشق تو عالمگیر کرد افسانه ام 

 

گفت : این افسانه سازی ها زافسون من است 

 

گفتمش : من واله و شیدا و مجنون توام 

 

گفت : شهری واله و شیدا و مجنون من است 

 

گفتم : ای گل رسم و قانون نکویان چیست؟ گفت : 

 

بی وفایی رسم من ، بیداد ، قانون من است 

 

گفتمش چون طبع من قد تو موزون است گفت : 

 

طبع موزون تو هم از قد موزون من است . . .  

 

" محمد سیاسی "

 

 

 

 

 

پ . ن . 1 :  

 

اگر چه دوست به چیزی نمی خرد ما را 

 

به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست . . .  

 

پ . ن . 2 : 

 

یک گریبان نیست کز بیداد آن مه ، پاره نیست 

 

رحم ، گویا در دل بیرحم آن مه پاره نیست . . .  

 

پ . ن . ۳ : 

 

من می گفتم شب عشق با این سیاهی 

 

نداره ترسی برام وقتی تو ماهی 

 

تو می گفتی آره من ماهم ولی تو 

 

اومدی آسمونت رو اشتباهی 

 

شبانه ی دوازدهم . . .

 

احتمال شبیه بودن دو اثر انگشت به هم ، یک به 64 میلیارد است .

 

30 برابر مردمی که امروز روی زمین زندگی می کنند ،  

 

زیر خاک مدفون شده اند .

 

تنها حیوانی که نمی تواند شنا کند شتر است .

 

انسان ، هرگز نمی تواند باچشمان باز عطسه کند .

 

اگر انسان با پیشرفته ترین هواپیمای جت ، به سوی خورشید پرواز کند ،  

  

19 سال طول می کشد تا به خورشید برسد .

 

هر سال از 31 میلیون و 557 هزار و 600 ثانیه تشکیل شده است .

 

وقتی مگس روی میله ای فولادی می نشیند ،  

 

میله به اندازه ی 2 میلیونیم میلی متر ، خم می شود .

 

اگر تمام رگ های خونی بدن را در امتداد هم در یک خط بگذاریم ،  

 

تقریبا 7 کیلومتر می شود .

 

هنگام خواندن این بیت ، لبها به هم نمی خورند :

 

هیچ کس در نزد خود چیزی نشد

 

هیچ آهن خنجر تیزی نشد   

 

 

شبانه ی دهم . . .

 

" نامه ی چارلی چاپلین به دخترش جرالدین " 

 

دخترم . . . 

 

هیچ کس و هیچ چیز را در این جهان نمی توان یافت که شایسته ی آن 

 

باشد که دختری ، ناخن خود را به خاطر آن عریان کند . . . 

 

برهنگی ، بیماری عصر ما است . . . 

 

به گمان من ، تو باید مال کسی باشی که روحش را برای تو  

 

عریان کرده باشد . . . 

 

روزی که چهره ی یک اشراف زاده ی بی بند و بار ، تو را فریب دهد ، 

 

آن زمان بندبازی ناشی خواهی بود . . . 

 

بندبازان ناشی ، همیشه سقوط می کنند . . . 

 

شا ید شبی درخشش زیباترین الماس این جهان ، تو را بفریبد ، 

 

آن شب است که این الماس ، آن ریسمان نااستوار زیر پای تو خواهد بود و  

 

سقوط تو حتمی ست . . . 

 

بزرگترین الماس این جهان ، آفتاب است که خوشبختانه  

 

بر گردن همه ی ما می درخشد . . . 

 

اما اگر روزی دل به مردی آفتاب گونه بستی ، با او یکدل باش و به راستی او را  

 

دوست بدار . . .  

 

دخترم . . .

 

انسان باش . . . 

 

 زیرا گرسنه بودن و در فقر مردن ، هزار بار قابل تحمل تر از  

 

پست و بی عاطفه بودن است . . . 

 

 

پ . ن . 1 : این عکس چارلی چاپلین با اینشتین هستش . 

 

پ . ن . 2 : کاش چارلی چاپلین بابام بود