زمانش رسیده برگردی . . .
گمان کنم که زمانش رسیده برگردی
به ساحت شب قدر ، ای سپیده ، برگردی
هزار بیت فرج نذر می کنم شاید
به دفتر غزلم ای قصیده ، برگردی
زمان آن نرسیده کرامتی بکنی
قدم به خانه گذاری به دیده برگردی؟
مزار حضرت مهتاب را نشان بدهی
به شهر سبزترین آفریده برگردی؟
گمان کنم که زمانش . . . گمان کنم حالا
که پلک شاعری من پریده ، برگردی
نگاه کن ، به خدا بی تو زندگی تنهاست
قبول کن که زمانش رسیده برگردی . . .
" نغمه مستشار نظامی "