یادداشت های ارغوانی - 4

 

می روی سفر ، برو ، ولی

 

زود برنگرد

 

مثل آن پرنده باش

 

آن پرنده ای که رو به نور کرد

 

می روی ولی به ما بگو

 

راه این سفر چه جوری است؟!

 

از دمِ حیاط خانه ات

 

تا حیاط خلوت خدا

 

چند سال نوری است؟!

 

راستی چرا مسیرِ این سفر

 

روی نقشه نیست؟

 

شاید اسم این سفر که می روی

 

زندگی ست!

 

توی دست های ما

 

یک سبد جواب کال

 

تو رسیده ای و می روی

 

باز هم به شهری از علامت سوال

 

جز دلت که لازم است

 

هیچ چیز با خودت نمی بری ، نَبَر ، ولی

 

از سفر که آمدی

 

راه با خودت بیار

 

راه های دور و سخت

 

خسته ایم از این همه

 

جاده های امن و راه های تخت

 

می روی سفر برو ولی

 

زود برنگرد

 

مثل آن پرنده باش

 

آن پرنده ای که عاقبت

 

قله ی سپید صبح را

 

فتح کرد . . .

 

" عرفان نظر آهاری " 

 

  

یادداشت های ارغوانی - 3

 

مثل نامه ای ولی

 

توی هیچ پاکتی

 

جا نمی شوی

 

جعبه ی جواهری

 

قفل نیستی ولی

 

وا نمی شوی

 

مثل میوه خواستم بچینمت

 

میوه نیستی ، ستاره ای

 

از درختِ آسمان جدا نمی شوی

 

من تلاش می کنم بگیرمت

 

طعمه می شوم ولی

 

تو نهنگ می شوی

 

مثل کرمِ کوچکی مرا

 

تند و تیز می خوری

 

تور می شوم

 

ماهیِ زرنگِ حوض می شوی

 

لیز می خوری

 

آفتاب را نمی شود

 

توی کیسه ای

 

جمع کرد و برد

 

ابر را نمی شود

 

مثل کهنه ای

 

توی مشتِ خود فشرد

 

آفتاب

 

توی آسمان

 

آفتاب می شود

 

ابر هم بدونِ آسمان فقط

 

چند قطره آب می شود

 

پس تو ابر باش و آفتاب

 

قول می دهم که آسمان شوم

 

یک کمی ستاره روی صورتم بپاش

 

سعی می کنم شبیه کهکشان شوم

 

شکل نوری و شبیه باد

 

توی هیچ چیز ، جا نمی شوی

 

تو کنار من کنار او ولی

 

تو تویی و هیچوقت

 

ما نمی شوی . . .

 

" عرفان نظر آهاری "  

 

 

یادداشت های ارغوانی - 2

 

با توام ، با تو ، خدا

 

یک کمی معجزه کن

 

چندتا دوست برایم بفرست

 

پاکتی از کلمه

 

جعبه ای از لبخند

 

نامه ای هم بفرست

 

کوچه های دل من

 

باز خلوت شده است

 

قبل از این که برسم

 

دوستی را بردند

 

یک نفر گفت به من

 

باز دیر آمده ای

 

دوست ، قسمت شده است

 

با توام ، با تو ، خدا

 

یک دلِ قلّابی

 

یک دلِ خیلی بد 

 

چقَدَر می ارزد

 

من که هر جا رفتم جار زدم :

 

شده این قلب حراج

 

بدوید

 

یک دل مجانی

 

قیمتش یک لبخند

 

به همین ارزانی

 

هیچ وقت اما

 

هیچ کس قلبِ مرا قرض نکرد

 

هیچ کس دل نخرید

 

با توام ، با تو ، خدا

 

پس بیا ، این دلِ من ، مال خودت

 

من که دیگر رفتم اما

 

ببر این دل را دنبال خودت . . .

 

" عرفان نظر آهاری "